خانه > Uncategorized > چهره ای واقعی چنگیز خان

چهره ای واقعی چنگیز خان

وقتی تاریخ را ورق میزنیم ناخواسته به اسم هایی برمیخوریم که دست آوردها و ویژگیهای شخصیتهای برجسته ای آنان باعث میگردد تا یاد آنان در تاریخ بشر ماندگارباقی بماند. تاریخنویسان معمولا با در نظر داشتن روابط گذشته ای این مردان تاریخ با ممالک و یا قبایلی که خود متعلق به آن هستند از آنها تعریف میکنند. به همین دلیل است که تاریخ را هیچ گاه دقیقا و کاملا نمیتوان گفت که طوری رخ داده است که در کتابها ذکر شده است. در رابطه با شخصیت چنگیز خان هم نویسندگان تاریخ در کتابها و مقالات خود نظرات مختلفی را بیان نموده اند. اما عموما نویسندگان میکوشند تا صرفا نکته های منفی را به چنگیز خان و حکومتش نسبت دهند. حتی تا جایی که ممکن باشد صحنه سازیها صورت میگیرد بدون هیچ اشاره ای به اهداف واقعی او، خدمات و تاثیرات مفید او که بر سرزمینها و فرهنگهایی تحت حکومتش ارائه نموده بود. از او چهره ای وحشتناکی ساخته اند تا توانسته باشند فاصله ای میان ما و حقیقت که شخصیت و ویژگیهای واقعی اوست ایجاد نمایند.

چنگیز خان که اسم اصلیش «تیموجین» بود در خانواده ای ریس قبیله ای «بورجیگین» (و یا در لهجه ای هزاره گی «بورجیگای») چشم به جهان گشود. او از سنین طفولیت با دیگر هم سن و سالانش فرق داشت. تاتاران با قتل پدرش او و خانواده ای او را با مشکلات بزرگی مواجه ساختند. با وجود این که بیش از یازده سال نداشت او مشکلات خود و خانواده ای خود را برطرف میکرد و به آینده و اهداف برنامه ریزی شده ای که در ذهن داشت میاندیشید. او توانایهای خود را سنجیده روز بروز به آینده امیدوارتر میشد. او شخص خانواده دوست و مردم دوستی بود که همه برنامه های آینده اش صرف برای رفع مشکلات و بهبود وضعیت مردمش بود.

تیموجین با دختری بنام «بورته» که دختر خان یکی از قبایل مغول بود ازدواج کرد و از همین طریق تحت حمایت نظامی و سیاسی پدر آن دختر قرار گرفت. او شخصیتی داشت که دیگران به سادگی تحت تاثیر وی قرار میگرفتند. او بعد از شکست دادن تاتاران و چندین پیروزی های سیاسی و نظامی دیگر توانست شایسگی خود را در میان سران اقوام تورک و مغول ثابت کند و از طرف مردم لقب «چنگیز خان» (و یا «خان کبیر») را کسب نماید.

چنگیز خان با متحد ساختن اقوام تورک و مغول و با شکست دادن کسانی که مخالف این کار بودند او بعد از اتحادیه ای هون ها که نیاکان قدیم ترکان و مغولان بودند توانست اتحادیه ای را برپا سازد که نذیرش را در تاریخ نمیتوان پیدا کرد. اما این اتحاد قویی را که در میان مردمش بوجود آورده بود، هدف نهایی او نبود، بلکه این آغاذ مرحله های بعدی بود که او را قدم به قدم به هدف اصلیش نزیکتر و نزدیکتر میبرد.

چنگیز خان امید آن فردایی را داشت که سرزمینش تبدیل به مرکزی گردد که تبادلات فرهنگی، علمی و تجاری در آنجا صورت گیرد. بعد از پیروزی های پی در پی لشکرش که دشمنان و رقیبان سرزمینش را فلج کرده بود او توانست حکومت عظیمی را بنا کند که همه ای اهداف و آرزوهای اصلی او را بتواند براورده نماید.

امپراتوری عظیم مغول دورافاده ترین مناطق آسیا را با اوروپا وصل نمود. تجارت و گردشگری دوباره در مسیر جاده ای ابریشم جان گرفت. فقر و بیکاری آهسته آهسته از میان مردمی که شامل آن امپراتوری بود ماه به ماه کاهش پیدا میکرد. جهانی سازی برای اولین بار در تاریخ از همان دوران آغاذ شد.

برخلاف تعریفی که عده ای کثیری از نویسندگان از چنگیز خان دارند که او را «مرد خشن» تعریف نموده اند، او در حقیقت حاکم خلاق و دانایی بود که تغیرات بزرگی را برای اصلاح ساختن نظام حکومتی سنتی که در میان قبایل تورک و مغول در مغولستان برپا بود بوجود آورد. یکی از کارهایی که همه محققان تاریخ را به تعجب در آودر تدوین کتاب قانون چنگیز خان (یاسا)(1) بود که در قرن دوازده هم میلادی نوشته شده بود. از دادوگرفتهای داخلی در میان قبیله ها و حقوق همسایه داری تا نظام حکومتی همه مطابق «یاسا» اداره میشد.

او حاکم روشنفکری بود که با رفتار و موضع گیری هایش مخالفت خود را علیه تبعیض دینی و نژادی آشکار ساخته بود. برخلاف اکثر حکمرانان تاریخ، در دوران حکومت چنگیز خان همه مذاهب و مردم از هر قبیله و نژاد آزادانه و بدون هیچ ممانعتی به فعالیتهای مذهبی و فرهنگی خود ادامه میدادند.

شدیدترین حمله به شخصیت و حکومت چنگیز خان از طرف نویسندگان فارسی زبان صورت میگیرد چون چنگیزخان بر علیه حکمرانی که در سرزمین امروزی ایران و افغانستان حکومت میکرد جنگیده بود. متاسفانه آنها نکته ای مهمی را نادیده میگیرند. و آن این که چنگیز خان از طرف حکمران ایران مجبور به حمله شد. چند تن از هیات تجاری چنگیز خان که بقصد معاملات تجاری به دیدن حکمران ایران رفتند توسط آن حکمران بقتل رسیدند و سرهایشان را با پیامی از طرف همان حکمران به چنگیز خان فرستاده شد. او در متن پیام خود گفته بود که «حکومت چادرنشین» چنگیز را حکومت نمیداند و با آنها هیچ روابط تجاری و غیر تجاری برقرار نخواهد کرد چون آنها را دشمن میدانست.  به همین دلیل بود که چنگیز خان حکم جنگ علیه آن حکمران را صادر کرد. آن حاکم چون قبلا هیچ آگاهی در باره ای شخصیت چنگیز خان و لشکر نیرومند و نترسی که تربیت داده بود نداشت اشتباه بزرگی را مرتکب شد که باعث سرنگونی حکومتش گشت.

در دوران حکومتهای تورک و مغول چه در دوران امپراتوری مغول یا چه قبل از آن خدمات بزرگی را آنها به فرهنگ و ادبیات فارسی ارائه  نموده اند. در دوران حکومت مغولان فرهنگ و زبان فارسی نه تنها از بین رفتن نجات نیافت بلکه رشد سریعتری پیدا کرد.قبل از هجوم مغولان زبان فارسی تقریبا از رسمیات افغانستان و ایران جای خود را از دست داده بود و در عموم در حال از بین رفتن بود. زبان عربی تبدیل به زبان رسمی شده بود و در بین مردم جا افتاده بود. رهبران مغول از طریق اشعار و ادبیات فارسی از تفکر و اندیشه های نوینی که اسلام آنها را به فرهنگ و ادبیات فارسی بخشیده بود دلچسپی خاصی پیدا کردند.

چنگیز خان قبل از هر عملیات و جنگ با دشمن در کوه های اطراف میرفت و برای پیروزی لشکرش و برای رسیدن به اهدف نهای اش دعا میکرد. یکی از خاطره هایی که از چنگیز خان بجا مانده است از قرن دوازده میلادی میباشد که برای اولین بار داخل سرزمین اسلامی شده بود. او سرزمین مسلمان نشینی را در آسیای میانه که در اوزبیکیسنان امروز واقع بود فتح کرد و خواست تا از یکی از مساجدی که آنجا بود دیدن کند. وقتی چنگیز خان داخل مسجد شد، بعد از تمرکز و دقت فراوان به اطرافش در بین مسجد، پرسید که «در اینجا مسلمانان چه کار میکنند؟». مردم محل به جوابش گفتند «اینجا مسجد است، جایی که ما عبادت خدا را بجا میاوریم». چنگیز خان چون خود یکتا پرست بود از این هم فکری با مسلمانان اظهار رضایت و خورسندی کرد. او به «تنگریزم» (2) و یا «خدای آسمانها» که عقیده ای دیرینه ای ترکان و مغولان بود ایمان داشت، و او را پرستش میکرد.

گرچه او قبل ازمرگش میگفت که «عمرم یاری نکرد تا همه ای جهان را تبدیل به یک حکومت میکردم» اما با وجود آن هم او توانسته بود حکومتی را بوجود بیاورد که تاریخ بشر تا امروز امپراتوریی را به آن عظمت ندیده است.

__________________________________________

ماخذ

(1) Mongols, by Galadriel Findlay Watson, page 17

(2) Why the sky is blue: discovering the color of life, by Götz Hoeppe,page 2

  1. Naiman
    نوامبر 24, 2009 در 4:47 ق.ظ.

    سلام و مانده نباشي برار
    زياد تشكر از معلومات و مقاله زيباي شما

    ديميدي ديگه نشتايشومو استم

  2. نوامبر 26, 2009 در 4:34 ب.ظ.

    با سلام
    وب بسیار زیبا و خوبی دارید خیلی محتوایی آموزنده و خوبی
    قرار دادید من بهتون افتخار می کنم که وب خوبی دارید و ازتون
    بابت این مطالب مفید و خوب ممنون هستم و از خداوند منان
    خواستار موفقیت شما هستم دوست عزیز خواهشی داشتم و
    امیدوارم که خواسته این بنده حقیر رو بپذیرید و اون اینه
    که لینک وب سایت ما را با عنوان
    وحیدوب ، درج آگهی رایگان
    با آدرس
    http://www.vahidweb.com
    در وب خوبتون لینک کنید
    ممنون میشم این خواسته من را برآورده کنید
    با تقدیم احترامات

  3. يک فارس زبان
    ژانویه 23, 2010 در 3:23 ب.ظ.

    چنگيزخان يک مرد به تمام معنا بود. خيلی ها درمنابع فارسی زبان ازوی بعنوان يک خونخوار ودرنده خو يا د ميکنند اما فراموش کرده اند که حاکمان کشورهای آن عصرهمه درسبعات وخونريزی اگرفرصتی برايشان فراهم می شد هيچ کم وکاستی ازچنگيزخان نداشتند.همواره ايرانيان ازتاريخ شکوهمند خودشان يادميکنند درحاليکه همين اسطوره های تاريخی خودازظالم ترين وخونخوارترين انسانهای روی کره خاکی بودند. چطوروقتی که يونانيان برای دفاع ازکشورشان دربرابرارتش چند مليتی وميليونی پادشاه هخامنشی ايستادگی کردند وآنها را مثل آشغال ازکشورخودشان بيرون راندند منابع وتاريخ نگاران مغرض وعقده ای ايران ازين واقعه نقل کمتری کرده اند اما زمانی که حاکم ايرانی شهر اترار درمقابل نمايندگانی که چنگيزخان برای تجارت وبرقراری ارتباط مسالمت آميز دست به کشتارهمه آنها زد وحاکم وقت ايران آنروز که شامل افغانستان وآسيای ميانه بود هم اين کاررا تاييد کرد وبعد چنگيزخان مجبورشدکه برای خونخواهی ودفاع ازمردم خودش به آنها درس عبرتی بدهد که ديگرازاين غلط ها نکنند . حماقت ونادانی وخودخواهی پادشاهان آن روز باعث شد که مردم بسياری کشته شوند وگرنه چنگيزخان قبل ازحمله به هرشهرودياری برای مردم وحاکمان آنها پيام وهشدارمی فرستاد که داوطلبانه تسليم شوند ودرامن باشند اما اين خودخواهی وعدم تدبيرآنها بود که مردم شان رابه بادفناداد وشهرهايشان رانابودکرد.ايرانی ها مغولها راوحشی وخونخوارتوصيف کرده اند من ميخواهم بگويم آفرين بر رادمردی که توانست اين قوم وحشی را متحد وهماهنگ ويکپارچه کند ودمارازروزگارمردم به اصطلاح متمدن آن عصردربياورد.چنگيزخان حتما دارای يک استعدادهای شگرف وقابليت های ويژه ای بوده است که توانسته است اينچنين مردمش رابه افتخاروسربلندی برساند.درود برهر مردی که بتواند مردمش رااينچنين رهبری کند.

  4. طاهره عبادى
    فوریه 2, 2010 در 8:24 ق.ظ.

    تشكر از معلومات مفيد تان. من شخصا تفكرات منفى داشتم در مورد شخص جنكيز بدون دانستن حقيقت جالب در مورد او و فعاليتهاى مثبتش.

  5. زاهد
    مارس 1, 2010 در 9:40 ق.ظ.

    اول درود و احترام به پیشوای بزرگ عالم بشریت یعنی حضرت چنگیزخان سلام الله علیه و آله اجمعین .

    از آنجاییکه اکثر مؤرخین حقیقت نویس به نظر اند که مثل چنگیزخان تا به حال قهرمانی ظهور نکرده است و بعد از این هم الله یعلم.

    این مرد تمام قهرمانی ها را به زور بازوی خود و جنگ آوران خود انجام

    داد و هرگز دروغ نگفت قسم ناحق به زمان ، مکان ، علف و قیامت و

    غیره نخورد و هرگز به ناحق نکُشت که بعدا ً بگوید که خدا گفت: بکُش.

    مرگ بر دروغگویان.

  6. مارس 1, 2010 در 9:54 ق.ظ.

    مانند چنگیز هیچوقت دربشر تکرار نخواهد شد او بی مانند دربشریت بود.

  7. راموزی
    مارس 1, 2010 در 11:49 ق.ظ.

    چنگیز خان قهرمان واقعی بوده و باید به او احترام گذاشت.
    چنگیز خان در مقابل اونگ خان، تایانگ ، جاموخه ، سنگون و سلطان علاوالدین خوارزم بی گناه و بی تقصیر و کاملا ً حق به جانب بودو به همین ترتیب امپراتور چین که پیشنهاد چنگیز خان را قبول نکرد و چنگیزخان را دست کم گرفت و مغول ها از بار سنگین مالیات برای امپراتور چین به جان رسیده بوده ، کاملا ً عمل چنگیز خان در برابر امپراتور چین یک عمل منطقی بوده است. کسانیکه اعمال چنگیز خان را رد می کنند یا فاشست اند ویا فریب خورده اند و باید در طرز دید خود نسبت به چنگیزخان تجدید نظر نموده و کیفر گناهان خود را در مقابل دشنام به چنگیزخان توسط توبه و استغفار و درود بر چنگیزخان بپردازند تا شاید روح آن قهرمان از تقصیرات ایشان در گذرند.

  8. پدرام
    آوریل 24, 2010 در 6:26 ق.ظ.

    با سلام و تشكر از مقاله شما
    چند نكته رو خواستم به عنوان فردي كه به تاريخ علاقه داشتم و نه تنها به منابع فارسي كه به منابع عربي و اروپايي هم گاهي گداري سرك مي‌كشم به خدمت حضرتعالي معروض دارم كه اميدوارم مقبول افتد و موجبات تفحص بيشتر شما و ساير علاقه‌مندان را در خصوص شخصيت جالب چنگيز خان پديد آورد.

    نخست اين كه فرموده‌ايد چنگيز آرزو داشت كه كشورش مركز تبادلات فرهنگي و علمي شود. اين موضوع اگر چه در زمان جانشينان وي نظير قوبيلاي قاآن و پس از آشنايي با ملل متمدن چين و خاور ميانه مي‌تواند فرضي درست انگاشته شود اما در زمان خود چنگيز صحت ندارد زيرا مغولان اقوامي بسيار به دور از تمدن و علم و فرهنگ بودند و حتي خط مخصوص به خود نداشتند و چنگيز خط اويغوري را از قوم اويغور اخذ نمود و در ميان مغولان گسترش داد. به شهادت منابع مختلف چنگيز و سربازانش كه تنها به فكر غارت و كشتار و انهدام بودند تا بتوانند به غنائم بيشتر دست يابند، هرگز در راه سازندگي و ايجاد كتابخانه و مراكز علمي گامي بر نداشتند و تنها سوختند و كندند وبردند! اگر چه جانشينان او و بيش از همه غازان خان در ايران براي جبران ويراني‌ها به كمك وزيران ايراني گام‌هايي برداشتند اما ملل خاورميانه از آن روز تا به كنون هنوز نتوانسته‌اند جبران عقب ماندگي علمي و فرهنگي خود را به نسبت ساير ملل (به ويژه كشورهاي اروپايي) بنمايند

    دوم اين كه فرموده‌ايد چنگيز در قرن 12 ميلادي ياسا نامه را تدوين كرد كه موجب شگفتي مورخان است! اي عجب كه حورابي در 3000 سال پيش از ميلاد مسيح دست به تدوين قوانيني زد كه حتي تا همين زمان فعلي نيز در برخي زمينه‌ها به ويژه برخي حقوق مربوط به زنان پيشرفته مي‌نمايد! در ضمن نگاهي به قوانين ياسا بياندازيد و آنها را با همان قوانين حمورابي بابلي تطبيق دهيد تا عمق فاجعه‌بار پسرفت براي‌تان روشن شود. البته اگر مورخان از جهت وخامت وضعيت حقوقي مللي كه زير سيطره مغول درآمده بودند شگفت زده شده باشند جاي تعجب نخواهد بود. اين نكته البته درست است كه ياسا براي مغولاني كه وحشيانه به يكديگر يورش مي‌بردند و چهارپايان و زنان يكديگر را مي‌ربودند بسي پيشرفته مي‌نمايد و آنها را متحد ساخته بوده اما نه براي ساير مللي نظير چين، هند، ايران و يا كشورهاي اسلامي كه نظام حقوقي مدوني از پيش داشتند و مغولان آن را بر باد فنا دادند

    سوم اين كه فرموديد فقر در دوره مغولان از بين رفت. اين نظر شما جاي بسي تعجب است و پيشنهاد مي‌كنم كمي در مباني اصول علم اقتصاد مطالعه فرماييد. در آن روزگار كه اكثر جوامع در منطقه چين و خاورميانه در مرحله نظام فئودالي بودند، كشاورزي اهميتي بس حياتي داشت و حفظ حيات نفوس به منظور استفاده از نيروي كار براي افزايش توليد ذاتاً الزامي بود تا جايي كه دربرخي جواع حتي كشاورز به زمين متعلق بود و با زيمن خريد و فروش مي‌شد تا توليد نقصان نيابد، اما مغولان كه تازه در اواخر دوران كوچ قبيله‌اي بودند بدون درك اهميت اين موضوع، با كشتار ميليون‌ها نفوس شهري و روستايي و در كشورهاي مغلوب، نه تنها شيرازه اقتصاد اين ممالك را نابود كردند بلكه بعدها و پس از آن كه سرانجام در مقابل خلفاي مصر شكست سهمگين خورده و پيشرفت و غارت‌شان متوقف شد، با سرزميني سوخته و خراب رو به رو شدند كه حتي نمي‌توانست خراج مورد نيازشان را تأمين كند و همين موضوع يكي از عوامل نابودي سريع تفوق سياسي آنها بر سرزمين‌هاي فتح شده مي‌باشد

    چهارم اين كه محمد خوارزم شاه كه آن را حاكم ايران و ظاهراً فردي ايراني پنداشته‌ايد، از قبايل تركم و خود ترك بوده مادرش نيز از تركان قبچاق بوده است. من نيز با حضرتعالي موافقم كه كشتار نمايندگان كاري نابخردانه بوده كه البته از فردي كه تازه از قبايل چادرنشين تركمن به مسند شاهي نشسته بوده است چندان دور نمي‌نمايد! صد البته به دو موضوع مهم ديگر نيز توجه بداريد: نخست اشتباه تاريخي الناصرالدين خليفه عباسي كه با محمد خوارزمشاه در جنگ و رقابت بود، به تحريص چنگيز در حمله به سرزمين ايران و دوم به نقش كليساي كاتوليك و فرستادگان دول اروپايي به تحريص جانشينان چنگيز به حمله ملل مسلمان تا بتوانند در جنگ‌هاي ادامه يافته از جنگ‌هاي صليبي بر مسلمين غلبه كنند

    پنجم اين كه فرموده‌ايد مغولان به خداي يكتا باور داشتند. اين موضوع همدرست است و هم خير. مغولان دين يكتاپرستي نداشتند و مانند تمام قبايلي كه در مرحله چادرنشيني به سر مي‌بردند، به شمنيسم اعتقاد داشتند. يك خداي بزرگ وجود داشت با برخي خدايان كوچك‌تر. مغولان پس از مرگ سران قبايل‌شان، وسايل و حتي اسب و زن و كنيزان او را زنده با او دفن مي‌كردند و به شدت به جادو باور داشتند كه در ياسانامه هم چنگيز بر عقوبت سخت دادن به جادوگران امر داده و اين مي‌رساند كه چند خدايي و باور به تغيير دادن اراده خدايان در ميان‌شان تسري مي‌داشته

    و در پايان اين كه دوست عزيرم، بسيار مردمان در طول تاريخ بوده‌اند كه فتوحات كرده‌اند، كله مناره‌ها ساخته‌اند، چشم‌ها درآورده‌اند، جان‌ها ستانده‌اند، به تجاوز و تخريب و كشتار رأي داده‌اند و نام‌شان در تاريخ است، بسيارند چون چنگيز و هيتلر و تيمور و سعد ابن وقاص و كراسوس و اسكندر و سناخريب و بخت النصر و … اما اينان را نتوان در مقانم بزرگان به شمار آورد كه هر چه كرده اند پيشرفت تمدن و بشريت را به معنايي فراتر ازمرزهاي دگم نژادي و مذهبي و قومي و قبيله‌اي به تأخير انداخته‌اند

    پيرزو شادمان باشيد
    پدرام

  9. as
    ژانویه 26, 2011 در 7:42 ق.ظ.

    چنگیز خان بزرگترین وبا هوش ترین مرد تاریخ جهان است و من به او افتخار می کنم

  10. دسامبر 9, 2011 در 5:06 ب.ظ.

    انسان های کوچک فطرت همیشه به چیز های که دست شان نمیرسد و یا چنین توانی را به خود نمیبینند، به آن بخل میورزند. از کسانی که در باره چنگیز جز خونریزی چیزی نمینوسند یک سوال را باید کرد. او آن سوال اینکه اگر خود ایشان تلخه ی ایجاد چنین انظباطی را میداشتند و همسایه شان فرستاده گان وی را نه به یک بار، بلکه برای دو بار از دم تیغ بگذراند چی عکس العملی را میداشتند. چنگیز که برای بار اول به خونخواهی برنخواست. بلکه فکر کرد که شاید توطئه یی در کار باشد برای دومین بار ایلچی فرستاد. بعد از دم تیغ گذراندن ایلچی های دوم به خونخواهی از آنان برخواست. از حدود هشتصد سال قبل انتقاد دارند. اما ایران امروزی که در قرن 21 زنده گی میکنند چیگونه آواز ها را در گلو ها خفه میکنند و هر آنکسی که از کار های آنان انتقاد کند به زندان میفرستند و کسی اگر سر بلند کند گردن میزنند.

  11. ایبراهم
    ژانویه 4, 2012 در 7:47 ق.ظ.

    چنگیز خان بزرگترین خان تورک بعد از آتیلای بزرگ است . درود بر او که افتخار کل آسیای میانه است . (ترکان چین تا ترکیه )

  12. صبور علی هزاره
    مِی 8, 2012 در 3:49 ق.ظ.

    نامت جاودانه باد

  13. مِی 22, 2012 در 9:57 ب.ظ.

    متن زیبا بود

  14. سپتامبر 12, 2012 در 6:00 ق.ظ.

    سلام .معلومات خوبی بود اما .

  15. vahid
    سپتامبر 26, 2012 در 5:40 ق.ظ.

    مرد بزرگی بود
    خیلی خیلی بزرگ…

  16. یاسا
    اکتبر 23, 2012 در 2:58 ق.ظ.

    من پیشنهاد میکنم که اگر میشود اطلاعاتی زیادتر را در باره چنگیز خان در دسترس قرار دهید. در اینجا از سن 7 سالگی ناگهان به سن میرسیم که چنگیز یک حکومت قدرتمند دارد. اگر با جزیات باشد بسیار خوب است. دیگر میخواستم بدانم که چرا شما هم این را ویکی پدیا درست نمیکنید؟ و دیگر ننوشتید که مورخین سایر دنیا درباره چنگیز چه نوشتند.

    متشکرم.

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه